۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

من که از اول از این مراسم شلوغ و پلوغ عروسی که فقط عروس و داماد را خسته می‌کند و مجبورشان می‌کند نقش‌های مسخره‌ای را برای انبوهی از دیگران ایفا کنند و فرصت هر گونه تمرکزی را از آنها می‌گیرد، خوشم نمی‌آمد. البته باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید. این ازدواج‌های از روی ناچاری و این همسری‌های پر از سوءتفاهم، چنین شب آغازینی هم می‌خواهد! آدم‌های اشتباهی، به خصوص مردهای اشتباهی، به جای این که کمی فکر کنند و برای زندگی با انسان دیگر انگیزه‌های جدی بیابند، بهتر است در موجی از گرفتاری و خستگی چند ماهه تا خود شب عروسی، به دنیای جدیدشان پرتاب شوند.

همه اینها را گفتم که بگویم من که از اول از مراسم عروسی خوشم نمی‌آمد، اما شما که خوشتان می‌آید، اگر شب عروسی نیروهای انتظامی عزیز بریزند میان مجلس که چرا پول ما را نداده‌اید و از آن جالب‌تر در مجلس جا خوش کنند، کاخ آرزوهایتان ویران نمی‌شود؟ در این ویرانه به اندازه یک شب عروسی هم به مردم امتیاز نمی‌دهند! پس یا باید مراسم عروسی ویژه خودمان را برگزار کنیم یا آن‌قدر مقاوم شده باشیم که اگر این ماجرا به سرمان آمد فقط به حال و روز خودمان و ویرانه‌مان بخندیم.