۱۳۸۵ فروردین ۱۸, جمعه

آخ از وقتايي كه زندگي شخصي و تنهايي آدم له مي‌شه!
سال هشتاد و پنج هم اينجوري شروع شد!
و البته موضوع مهم ديگه اينه كه من هيچ عيدي تو زندگيم گرفتار و متعهد نبودم و اين تجربه‌ي تازه و دلپذيري بود!

دلم برات تنگ شده ليموترشم!

هیچ نظری موجود نیست: