۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه


گویی اینجا نه تنها سرزمینی دیگر، که دنیایی دیگر است. نام این باغ زیگموند فروید است و نام آن کلیسا را، که آن زن غول پیکر را بر دیوارش برافراشته‌اند، نمی‌دانم.

سال‌ها با آنچه در آن سرزمین می‌گذشت بیگانه بودیم  و اکنون، آنچنان رنگ آن سرزمین را به خود گرفته‌ایم، یا آنچنان با آن سرزمین شناخته می‌شویم، که هیچ کلام گرم و دست آشنایی نمی‌یابیم.

هیچ نظری موجود نیست: