۱۳۸۳ مهر ۲۴, جمعه

اينجا، پاييز تازه داره شروع ميشه ... آروم آروم.


انقدر كارام زياد بود كه جلوي وسوسه قدم زدن تو اولين روزهاي پاييزي، و شايد خوردن يه پيتزاي خوشمزه تو رستوران پترو، مقاومت كردم.
خونه موندن خيلي سخت بود. اما دست كم كارام يه كم پيش رفت، كه وقتي اولين بارون درست و حسابي پاييزي اومد فقط يه كار مهم مونده باشه و بتونم استراحت دلپذيري بكنم.

هیچ نظری موجود نیست: