نمیدانم شما واقعا خوشحال میشدید اگر تیم ملی با همان یک گل پیروز میشد؟ مگر هنگام پیش بودن تحمل پیدرپی تصویر آقای رییسجمهور آسان بود، که بعد از پیروزی بتوان آن همه سرود مبتذل و دروغ و سوءاستفاده از احساسات ملی را تاب آورد؟
همه میدانستند این تیم ملی یک چیزیش میلنگد، که اصلا تیم ملی نیست. مثل همه چیزهای دیگری که میخواهند به نام ملی قالبمان کنند. اما دم خروس پیدا بود. باید به دست و پای مردم میافتادند تا ورزشگاه پر شود و بارها و بارها پر شدنش را به رخ بکشند. مجریان و گزارشگران بارها میگفتند «مطمئنا همه از موفقیت تیم ملی خوشحال میشوند». پیشتر از این حرفها نبود!
من فکر میکنم یک ملت باید مراقب باشد از احساسات ملیاش سوءاستفاده نشود. آدم باید خودش تشخیص دهد چه چیز متعلق به ملت و وطن اوست و چه چیز تحمیلی است و پروژهای در مناسبات قدرت.
من مانده بودم واقعا چگونه تا به حال خر این تیم بیانگیزه و دروغین علیآبادی و علی دایی از پل گذشته است. واقعا شک کرده بودم نکند این علی دایی راست میگوید و من بیخودی با خواست خدا درافتادهام. عجب تقدیری بود! خوابش را هم نمیدیدند این گونه زمین بخورند. این از کارگردانی تلویزیونی بازی پیدا بود و من، هر چند هرگز با حکومت و ملت عربستان میانهای ندارم، از گلهای عربستان شاد شدم. گاهی لازم است از داشتههای دروغینت دل بکنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر