۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

خانه‌ی دوست کجاست؟



 

نمی‌دانم این کروکی جشن عروسی ما چگونه سر از کامپیوتر محل کارم در آورده. در آن روزهای پرمشغله‌ی پایان خدمت و تدارک عروسی و دورخیز برای سفر به اینجا، دو سه روزی روی این کروکی وقت گذاشته بودم. یافتن خانه‌ی همسرم، که جشن را آنجا تدارک دیده بودیم، آسان نبود. اما این وسواس و دقتی که من با گوگل ارث و اتوکد به خرج دادم و این وقتی که من صرف کردم، بیش از این که به پیچیدگی‌های نشانی مربوط باشد، از شخصیت و عادات من آب می‌خورد!

یادم می‌آید حامد و حسن، همکلاسی‌های معماری دانشگاه هنر، که با هم مسیر چهل پنجاه کیلومتری را رانده بودند، گفتند که با دنبال کردن این کروکی همه چی به آسانی درست در می‌آمده و بی هیچ مشکلی خانه را یافته بودند و این که این کروکی دقیقن با منی که می‌شناسند می‌خواند. خوب، این فقط یک تعریف نبود. آنها به هماهنگی کروکی با شخصیت من اشاره می‌کردند که برایشان آشنا بود: همکلاسی و دوستی که معمار خلاق و برجسته‌ای نبود اما در گوشه کنارهای علمی معماری و شاید در زندگی شخصی دقیق و منضبط بود. در هر صورت این گفته‌ی آنها به من چسبید؛ بیش از خیلی چیزهای دیگر که در چنین جشنی به آدم‌ها مزه می‌دهد. خوب، من رقصنده‌ی خوبی نیستم، یک شوهر کلاسیک نیستم، اما کارهایی را که به دست می‌گیرم دقیق‌تر و درست‌تر از معمول انجام می‌دهم.

پانوشت:
این روزها هم شاگردان کلاس شبیه‌سازی ترم گذشته‌ام به گوش همکارها رسانده‌اند که از دید آنها من بهترین استاد ترم قبل بوده‌ام و این هم طعم خوبی دارد که گاه به گاه مزمزه‌اش می‌کنم. اگر مجالی باشد درباره تجربه‌ی این کلاس و برخورد همکارها می‌نویسم.

هیچ نظری موجود نیست: