دیگر تنها با تو یگانه میشوم. دیگر تنها با تو احساس زندگی میکنم، حتی اگر این همه در برابر آوار بیگانگی ذرهای باشد.
اتاق خاموش شبهای دلتنگیام، اتاق از صدای مرده زندهگان تهی، سرشار از صدای زنده مردهگانی که دوستشان میدارم؛
خستگیم را در خود فرو ببر.
باز بر پنجره ات باران خواهد نشست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر