يادم رفته بود چقدر رسول ملاقليپور "مجنون" رو دوست داشتم، رسول ملاقليپور "پرواز در شب" و "افق" و "قارچ سمي" رو.
يادم اومد كه تو اولين روزاي نوشتن اين وبلاگ چندساله، هر شب صحبتاي گرمش رو تو تلويزيون دنبال كردم و حتي يادداشتي دربارهش نوشتم.
با جامعهي بسته و متخاصم، خشمگين و عصيانگر شدهم؛ گاهي حالم از آدماي مذهبي متعصب و كوتهنگر بهم ميخوره؛ ناگزير غرق دنياي خوش آب و رنگ آدماهاي خوشبخت اين جهان شدهم؛ اما من همونم كه هنوز براي رسول ملاقليپور مجنون اشك ميريزم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر