۱۳۸۲ شهریور ۲, یکشنبه

من از سفر برگشتم ...

تو اين روزای فراموشی با ته مانده‌ دلتنگيام، تو اين چند روز سفر، تونستم چند دقيقه خوب رو تجربه کنم. چند دقیقه کوتاه و لغزان تو ساعات طولانی روزهای بی رنگ. تو خلاء عمیق ذهن و قلب.
چند تا آدم دوست داشتني و کلي هم بارون و رعد و برق ديدم. اميدوارم فرصت کنم براتون بنويسم ...

هیچ نظری موجود نیست: