۱۳۸۲ دی ۱۶, سه‌شنبه

- من ديگه هيچ اميدي ندارم که دوست داشتن يه آدم به جايي برسه!
رابطه‌هايي بوجود مي‌يان که به يه جايي برسن اما انگار براي دوست داشتني که خيلي بزرگ ميشه هيچ امکاني متصور نيستم!
نااميد نااميدم!

- با اين وجود چند روز پيش يه طلسم لعنتي چند ساله رو شکستم و به کسي نزديک شدم که بي‌نهايت دوست داشتنيه. کسي که مي‌تونم تا هميشه دوسش داشته باشم.
شايد چون مهم اينه که کسي رو شناختم که ميتونم تا هميشه دوسش داشته باشم. شايد چون مهم اينه که با کسي آشنا شدم که ميتونم پاي دوست داشتنش وايسم و پشيمون نشم. شايد چون مهم اينه که خودم از اين فرصت نابي که ساختم خاطره بدي نسازم.

- «اميدوارم قلبم بي آنکه ترک بخورد تاب بياورد.»

هیچ نظری موجود نیست: