۱۳۸۱ آبان ۷, سه‌شنبه

فکر نکنين من ديگه هميشه حالم بده. مثلا امروز که از دانشگاه برگشتم تهران اصلا حالم بد نبود و موقعی که رسيدم خونه به جای دلگيری شديد يه حس اميدواری بي دليلي توم بود. هيچ کس خونه نبود. خيلی احساس راحتي کردم و با لذت تمام نشستم و يه لیوان شير و سه تا کلوچه خوردم. اين کلوچه‌های خوشمزه رو از رشت آورده بودم.

هیچ نظری موجود نیست: