وقتي يه روز رو با خستگي و يه کم دلگيری گذروندم ...
وقتي بياشتياقيم باعث شده يه لحظه ياد حرف دوست چهل و چند ساله دلمردهم بيفتم که خيلي ساده گفته بود : «آدم فقط با نيروی عشق ميتونه به زندگي ادامه بده» ...
و وقتي دقايقي با خودم فکر ميکنم شايد بهتر باشه برای يه دوست داشتن بلندتر و زيباتر خودمو دوباره زلال کنم ...
يه پيراشکي داغ تو هواي تاريک و سرد، وقتي دارم برميگردم خونه، خيلي ميچسبه!
آخه هم لذت تنهايي رو مزمزه ميکنم، هم شوقي تو دلم ميياد که به دريا بزنم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر