۱۳۸۱ بهمن ۱۰, پنجشنبه

تو گرگ و ميش
زير رگبار بارون
آتيشمون آروم آروم جون مي‌گرفت :


تيکه‌های چوب
سرخ شده بودن.
مثل صورت زيباش
- صورت زيبا و خيسش -
تو نور شعله‌های آتيش.
شعله‌هايي که ذرات دود رو تو هوا گم مي‌کردن.


تيکه‌های چوب
شادی و خوبي اون بود،
ذره‌های دود
تلخي و دلتنگي من!


و قطره‌های بارون
شادمان و سرمست
صورتشو
- صورت زيبا و سرخش رو -
نوازش ميکردن.

هیچ نظری موجود نیست: