امروز روز تولد دوست فراموش شدهم بود.
ديشب شب خوندن يادداشتهاي دور.
.
.
واي!
چه اتفاقاتي که فراموششون کرده بودم.
چه دوست داشتني که ديگه قلبم به يادش نميياره.
چه چيزاي خوب و بدي که تو من کمرنگ شده.
.
.
گرچه عکس العملاش خيلي وقتا باعث ميشه يخ کنم،
اما فکر ميکنم امشب بهش زنگ بزنم.
حتي شايد اگه ميديدمش براي سومين بار هم هديهي کوچيکي بهش ميدادم.
آخه هنوزم اون دوست داشتن رو زيبا ميبينم ...
هر چند که قلبم ديگه فراموشش کرده.
آخه هنوزم دوست دارم زندگيم گسسته نشه و با او روزها پيوند بخوره ...
.
.
تولدت مبارک!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر