۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

واي ديشب من چقدر درد کشيدم!
.
.
ديشب که از درد به خودم مي پيچيدم و انگشتمو گاز مي‌گرفتم، تازه يادم افتاد که يه دردهايي هم هست که هيچ منشاء روحي و عصبي توش پيدا نيست. تازه فهميدم که چقدر دردهاي روحي دردهاي بهترين!
شايد اين جمله رو نپذيريد. اما من که خودم روزهاي بسيار درناکي رو با تلخترين اتفاقات گذروندم اين رو با اطمينان ميگم. ميدونين آخه رنجهاي روحي و احساسي و حتي دردهاي جسمي ناشي از اونها يه جورين که آدم ميتونه با آروم کردن خودش، تلاشهاي روحي و استفاده از فکر و قدرت و خيلي چيزاي ديگه تسکينشون بده.
اما ديشب تازه يادم افتاد که نه بابا يه دردهايي هست که هيچ کاريش نمي توني بکني. دردهايي که يکسره مربوط به جسمته و تو هم هيچ کاري براي رفع اونها از دستت برنمي‌ياد. اصلا انگار ما جوونا يادمون رفته بيماري و درد يعني همين!
البته شايد مورد ديشب من يه مورد استثنايي بود که اينقدر احساس عجز و ناتواني کردم. آخه آزمايشي که ازم گرفته بودن دکترا رو مشکوک به مشکل آپانديس کرده بود و اونها هم به اين خاطر نمي‌تونستن به من مسکني بزنن. چون اگه درد رو حس نمي کردم در يک لحظه بدون اينکه کسي بفهمه به ديار باقي ميرفتم! به همين خاطر من همينطور به خودم مي‌پيچيدم و هيچ کسي هم نمي‌تونست کاري برام بکنه؛ يک ساعت و نيم تا جواب آزمايش اومد، نيم ساعت تا دکتر بخش اومد و تو راه دو تا بيمارستان ديگه دنبال جراح کشيک.
يکي از پرستارا تو لحظاتي که سراغ دکتر رو ميگرفتيم و دکتر اورژانس رفته بود به مريضاي بخشاي ديگه برسه بهم گفت : عيب نداره يه کم درد بکش ببين زنها چه دردي ميکشن موقع زاييدن. فکر مي کنم تو اون لحظات، يعني تو يکي دو دم فراموشي درد، خيلي احساس عجيبي نسبت به زنها و به خصوص دخترهايي که کم يا زياد تو زندگيم دوسشون داشتم پيدا کردم.
وقتي بعد از چندين ساعت درد کشيدن و چندين بار با احساس تموم شدن هوايي براي تنفس بالا آوردن رفتيم بيمارستاني که شايد بتونن زودتر عملم کنن، زير دست دکتري که داشت شکمم رو معاينه مي‌کرد ديگه درد زيادي احساس نمي کردم!
خودم خنده‌م گرفته بود!
پسر خاله‌م که پزشکه و بيچاره نصفه شبي اومده بود کمکم حرف خوبي زد. گفت آدمي که ميخنده معلومه که ديگه خوب شده.
خداي من چقدر زيبا و مقدسه اين خنديدن!
اين مريضي عجيب و ناگهاني – که انگار مسوميت بود - باعث شد به يه چيز ديگه هم جدي فکر کنم. سعي مي کنم تو روزهاي بعد فکرامو جمع و جور کنم و درباره‌ش بنويسم.







هیچ نظری موجود نیست: